تب شرکت در چالشهای عجیب و نوظهور فضای مجازی
تب شرکت در چالشهای عجیب و نوظهور فضای مجازی
از همینجا، شبکههای اجتماعی مشهور دنیای مجازی پر میشود از فیلمها یا تصاویری که با هشتگ چالش ... به اشتراک گذاشته شده است؛ محتویاتی که خیلی زود در فضای مجازی دست به دست میشود و از اینستاگرام به دیگر شبکههای اجتماعی راه پیدا میکند ؛ از کانالهای پربازدید و شلوغ سردرمیآورد؛ بارها و بارها دیده میشود و دست آخر هم کسی نمیفهمد که دقیقا منظور شرکت کنندههای چالش از انجام این همه حرکت عجیب و همراهی با بقیه چالشکنندهها چه بوده است!
تیغ در دست زنگی مست
چالش اگر در لغتنامه دهخدا، معنی جنگ و جدال بدهد، در فرهنگ لغت آدمهای دنیای مجازی این روزهای ما، بیشتر خودنمایی و قدرتنمایی مقابل حریف است. همینجاست که چالش میشود مضاف و مضافالیهاش هرچیز غیرمتعارفی میتواند باشد؛ مثل مانکن، کارت ملی، محتویات کیف پول، صورت بیآرایش یا حتی ماشین پیاده!
همین چالش عجیب این روزهای اینستاگرام که شرکتکنندگانش به یک ماشین نیاز دارند و یک راننده که بین راه پیاده شود و وقتی ماشین در مسیر خودش بدون راننده به حرکت ادامه میدهد، کنار ماشین چند قدمی راه برود وبعد دوباره سوار شود و به راهش ادامه بدهد.
این وسط اما هرکسی که حرکات ژانگولرتری را از خودش نشان بدهد، نصیب بیشتری از لایکهای بقیه کاربران این دنیای مجازی میبرد. آنوقت بعضیها هم پیدا میشوند که بین همه ماشینهای لوکس و مدل بالا، با تریلی و لودر و نیسان و حتی فرقون، در چالش شرکت کنند تا همرنگ جماعت شوند و از بقیه عقب نمانند.
این همرنگ جماعت شدن اما از دید عباس اسدی، استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، جزو تهدیدهای فضای مجازی است، همان تهدیدهایی که حکایت امروز حضور کاربران ایرانی در فضای مجازی را به یک مثل قدیمی شبیه کرده و همانند «تیغی در دست زنگی مست» شده است.
این کارشناس دنیای رسانه به ما میگوید: فضای مجازی در همه جای دنیا هم یک فرصت است هم یک تهدید، اما این موضوع دقیقا به استفادهای که از آن میشود بستگی دارد و نکته این است که ما نتوانسته ایم از این فضای مجازی بخوبی استفاده کنیم و در نتیجه شاهد حرکتها و موجهای بدون هدف و عبث هستیم.
جولانگاه خودکم بینها
دلیل این اتفاق اما به یک اختلال روانی آشنا برمی گردد، یک بیماری مشترک که به نظر میرسد بین طیف زیادی از کاربران دنیای مجازی همه گیر شده باشد.
اسدی از این بیماری با عنوان خودکمبینی یاد میکند و میگوید: با کمی جستوجو بین کاربران فعال فضای مجازی متوجه میشویم تعداد زیادی از این کاربران دچار بیماری خودکم بینی هستند و سعی میکنند به هرشکل ممکن خودشان را به نمایش بگذارند و به این طریق برای خودشان اعتبار کسب کنند.
اعتباری که این استاد ارتباطات از آن صحبت میکند، همان نیاز روانی به کسب تائید است. این را هم مصطفی تبریزی، روانشناس و استاد دانشگاه به ما میگوید.
او این کسب اعتبار را یک نیاز روانی میداند که از بدو تولد تا مرگ در وجود همه انسانها قرار گرفته؛ نیازی که انسان برای برآورده شدنش به خیلی کارها دست میزند.
تبریزی در توضیح بیشتر میگوید: همه انسانها از نظر روانی احتیاج به تائید، توجه و نوازش دارند، احتیاج دارند که تحسین شده و به حساب آورده شوند. این نیاز طبیعی همه انسان هاست و برای ارضای این نیاز، انسان یاد میگیرد از راههای مثبت به جستوجوی این تائید برود. همینجاست که یکی با علمش، یکی با هنرش و یکی با ایثار و از خودگذشتگی توجه دیگران را به خودش جلب میکند. اما اگر این اتفاق نیفتد، او دست به دامان راههای منفی میشود تا به دیگران بگوید به من نگاه کنید!
این روانشناس ادامه میدهد: چون این نیاز ذاتی به کسب توجه و اعتبار از راههای صحیح خودش تامین نشده، حالا یا فرد خودش تواناییهای لازم را پیدا نکرده یا جامعه به توانمندیهای او بیتوجه بوده و او را نادیده گرفته، او دست به دامان ارضای این نیاز از راههای منفی میشود.حال که فرصت این خودنمایی را پیدا نکنند، این نیاز مثل یک فنر جمع شده در وجودشان باقی میماند و بالاخره جایی به عجیب ترین شکل ممکن خودش را نشان میدهد.
فضای مجازی، فرصت نمایش
افرادی که تبریزی از آنها با عنوان «شخصیتهای نمایشی» یاد میکند، در دنیای خارج از فضای مجازی هم همیشه حضور دارند، اما بودن در فضای مجازی به آنها امکان مانور بیشتری داده است. همین اتفاق باعث شده خیلیها برای حرکت با چالش مانکن، چند دقیقه به مجسمهای بی حرکت تبدیل شوند، یا یک سطل آب سرد روی سرشان خالی کنند بی آنکه بدانند برای اولین بار چه کسی و در کجای این کره خاکی و با چه هدفی اولین سطل آب سرد را روی سرش خالی کرد!
تبریزی البته تاکید میکند: ما نمیتوانیم بگوییم فضای مجازی به تنهایی در رشد افراد با شخصیت نمایشی، موثر بوده است اما میتوانیم بگوییم این فرصت و امکان را بهوجود آورده تا آنها بهتر از قبل خودشان را در معرض دید بقیه قرار بدهند.
چرایی این اتفاق اما به عقیده اسدی، به نبود یک عامل مهم در فضای رسانههای نوین برمیگردد؛ به جایی که زمینه حضور برای همه افراد در فضای مجازی فراهم میشود و در این بین خیلیها، بیآنکه سواد استفاده از این رسانه را داشته باشند به آن قدم میگذارند.
این استاد ارتباطات در همین ارتباط میگوید: سواد رسانهای فقط این نیست که ما چطور از یک اپلیکیشن استفاده کنیم، بلکه ابعاد زیادی دارد و باید به همه وجوه آن پرداخته شود و یکی از مهمترین وجوه آن، داشتن نگاه انتقادی به رسانه است.
او به ما میگوید اگر همه کاربران فضای مجازی مجهز به نگاه انتقادی بودند، آن وقت صفحه شاخهای اینستاگرام این همه دنبالکننده نداشت و کاربران این دنیای پرهیاهو برای دیده شدن دست به هرکاری نمیزدند!
هوشیاری در مقابل چالشها
عمر چالشهای دنیای مجازی اما زیاد نیست. کاربران فعال این دنیای رنگارنگ هربار دل به یک ایده و حرکت میبندند و به یک شکل خودشان را به نمایش میگذارند و میشوند یکی از حلقههای زنجیر! دوام این زنجیر اما کوتاه است؛ دقیق تر که بخواهید درست تا چالش بعدی، تا همان موقع که یک موج جدید، یک حرکت عجیب و دور از ذهن دیگر از راه برسد و مجازی بازها را با خودش همراه کند! عمر چالشهای دنیای مجازی همین قدر کوتاه است؛ خصوصیتی که غفور شیخی ترجیح میدهد آن را مشخصه شبکه اجتماعی ای مثل اینستاگرام بداند.
این جامعه شناس و استاد دانشگاه به ما میگوید: هرکدام از شبکههای مجازی با یک خصوصیت شناخته میشوند، همان طور که خصوصیت تلگرام بحث برانگیزی و نقد است، یا خصوصیت فیسبوک دوستیابی است، اینستاگرام هم طوری طراحی شده که چالش برانگیز باشد.
شیخی اما تاکید میکند پشت سر خیلی از چالشها گاهی یک برنامه ریزی و سازماندهی قوی قرار دارد و درموارد زیادی هم چالش، تنها به یک پدیده سطحی و کمعمق و کم اثر اشاره دارد.
امان ا... قرایی مقدم، جامعه شناس دیگری است که نگاه ما را متوجه فضای پشت پرده چالشها در دنیای مجازی میکند و میگوید: دردنیای مجازی گاهی موضوعاتی به چالش کشیده میشود که پشت سرشان خردورزی است، اما در موارد زیادی هم این اتفاق نمیافتد و اگر قرار باشد مرتب در این فضا موضوعاتی که صرفا جنبه سرگرمی دارند به چالش کشیده شوند، این موضوع میتواند آسیبزا شود.
او توضیح میدهد: معمولا ما کمپین و چالش راه نمیاندازیم که خوش بگذرانیم یا یک حرکت سطحی انجام بدهیم. از برگزاری همه این چالش ها، به یک اثرگذاری اجتماعی میخواهیم برسیم، اما وقتی پای رفتارهای سطحی به چالشها باز میشود، ما با پدیدهای مواجه میشویم که نه تنها اثرگذاری ندارد بلکه مخرب است.
نظرات